یک بحث تحلیلی در مورد معماری به عنوان یک هنر

آدرس کوتاه این صفحه : https://hiramooz.com/?p=27

چکیده: معماری توسط محققان مختلف در زمینه طراحی به عنوان شکلی از هنر شناخته شده است. سؤالاتی مبنی بر «آیا معماری همیشه، گاهی اوقات هرگز یک شکل هنری نیست؟» و «اگر معماری یک فرم هنری است، چه چیزی آن را از سایر اشکال هنری متمایز می‌کند؟» مطرح شده است. این پرسش‌ها در این مقاله از طریق بحث متافیزیکی که زیربنای فلسفه تحلیلی معماری است، پاسخ داده می‌شود. استدلال ارائه شده در این مطالعه بستری را فراهم می کند که دانشجویان معماری و معماران شاغل می توانند از طریق آن دانش نیاز اساسی به معماری برای اجرا به عنوان یک هنر را درک کنند و بسیار بیشتر از یک پیام زیباشناختی صرف باشند. بنابراین، این مطالعه نشان می‌دهد که معماری یک فرم هنری است که از سایر اشکال هنری متمایز است، زیرا از هنر فراتر می‌رود تا خود را به‌عنوان طراحی نشان دهد که نیاز عملکردی خاصی را فراهم می‌کند که مسئولیت وجود آن را نشان می‌دهد.

مقدمه:

برای قرن ها، بحث در مورد اینکه آیا معماری “همیشه، فقط گاهی اوقات یا هرگز یک شکل هنری است” وجود داشته است [1]. بسیاری از محققین آثار معماری را که از امر انتزاعی به واقعی ایجاد می شود، می نامند. در حالی که در دنیای هنری آثار از واقعی به انتزاعی خلق می شوند [2-6]. این به درک روشنی از رسمی بودن آثار معماری می دهد. معماری به عنوان یک حرفه با رشته‌های مختلف رقابت می‌کند و بر اساس اصول مختلفی در حوزه هنر، علوم، اقتصاد و بسیاری از رشته‌های متنوع دیگر هدایت می‌شود. همیشه به عنوان یک هنر مطرح بوده است، زیرا نیاز به تخیل و خلاقیت دارد. با این حال، فراتر از آن است. باید به کاربران نهایی ساختمان، تجربه، احساس، عواطف، رضایت و غیره آنها تعمیم یابد. این کاربرد گسترده گاهی به معماری برتری نسبت به شکل هنری محض می دهد که گاهی اوقات تنها توسط هنرمند قابل درک و تفسیر است.

معماری به عنوان یک هنر – استدلال

معماری همزمان هنر و علم است [7، 8]. هنر یک بنا و علم همان بنا باید وجود داشته باشد تا بتوان از آن به عنوان معماری یاد کرد [9]. با این حال، معماری متاثر از موضع فلسفی طراح و در نتیجه تبدیل افکار به شکلی است که به عنوان فضایی برای اسکان یک فضای کاربردی و در عین حال یک فعالیت بیانی طراحی شده است [10]. این سازه به عنوان یک فرم معماری ارزش خود را از دست می دهد و در صورت نادیده گرفتن عامل کارکرد، به یک فرم صرفاً هنری تبدیل می شود. به همین ترتیب، اگر حس بیان در ایجاد یک بنا منتفی شود، فوراً کیفیت معماری خود را از دست می دهد و یک ساختمان صرف می ماند. این تفکر توسط Pevsner [11] مورد تاکید قرار می گیرد که بیان می کند ساختمان هایی که با جذابیت زیبایی شناسی طراحی شده اند، معماری هستند.

در تلاش برای درک تبارشناسی این ایده ها، نیاز به درک آنچه فرم معماری (عناصر) را تشکیل می دهد، وجود دارد. فرم‌های معماری را می‌توان در عناصر مختلفی ترکیب کرد، درست مانند عناصر هنری که بیشتر به عناصر معماری مانند عناصر اساسی، عناصر حسی، عناصر فرمی، عناصر فنی و عناصر بیانی مربوط می‌شوند [12]. معماران ساختمان ها را با استفاده از یک فرآیند خلاقانه طراحی می کنند که به وسیله آن عناصر مختلف را برای ایجاد بیانیه ای یکپارچه و دلپذیر که باید ویژگی های اساسی را برآورده کند، که طبق نظر ویترویوس سه اصل راهنما هستند – firmitas (استحکام)، utilitas (عملکرد و venustas (زیبایی شناسی)) طراحی می کنند. با توجه به این موضوع، معماری را می توان همیشه یک شکل هنری دانست که با سایر ویژگی های بیرونی مشخص می شود. – بیان مطلقاً بدون هیچ مسئولیتی در قبال هیچ کس یا چیزی در حالی که معماری به معنای یک اثر هنری است که باید در زمینه های مختلف خود در برابر مردم پاسخگو باشد.

بحث

معماری به عنوان چیزی فراتر از یک هنر

ناامیدی عمده ای که اکثر معماران به صورت حرفه ای تجربه می کنند، مشکل در ایجاد استدلال های تحلیلی به نفع تصمیم گیری های زیبایی شناختی در طراحی است [14]. معماری، به طور کلی، شامل هنرها، علوم و سایر رشته های متنوع است. معماری در تحقق سه گانه فرمیتا، سود و ونوستا ویتروویوس، مفهوم فایده‌گرایانه را در بر می‌گیرد، عملکردهای خاصی را انجام می‌دهد و نیازها، رفتارها و ارگونومی انسان را که از طریق آن به طور کلی تعریف می‌شود، تطبیق می‌دهد. با این حال، در برخورد با گرایش‌های هنری، معماران باید بتوانند ونوستا را از یکی از اصول سه‌گانه ویتروویوس که قدرت لنگر آن در زیبایی، زیبایی‌شناسی و غیره است، متمایز کنند. بر این فرض، می‌توان استدلال خود را مبنی بر تمایز فرم هنر در معماری از سایر موارد استوار کرد. انواع هنر مانند مجسمه سازی، نقاشی و موسیقی.

معماری از طریق یک فرآیند سیستماتیک در پاسخ به یک نیاز به وجود می آید در حالی که سایر اشکال هنر بدون مسئولیت در قبال نیاز آشکار می شوند. هنر بیان خلاقی است که از الزامات کارکردی وجود خود به هر شکلی که فرد برای تجلی آن انتخاب کند فراتر می‌رود. هنرمند کسی است که افکار خود را بدون توجه به آنچه دیگران دوست دارند یا دوست ندارند بیان می کند. این گسترش ذهن هنرمند است و ربطی به محدودیت ها ندارد. از سوی دیگر، معماری محصولات هنری است که از فرآیند ترکیب اطلاعات در ساخت و ساز، مهندسی، رفتار و نیازهای انسانی و نظم زیبایی شناختی رسمی به منظور پاسخگویی به یک مشکل خاص مربوط به استفاده و سکونت انسان که به سرمایه فرهنگی جامعه کمک می کند، به دست می آید. جامعه ای که از چنین محصولی سود می برد.

معماری علمی است که زیرمجموعه‌ای از هنر است که شامل حل مسائل با رویکرد هنری، در نظر گرفتن محدودیت‌ها و ارائه بهترین راه‌حل بهینه ممکن است. وقتی یک قطعه معماری در نظر گرفته شده مجبور می شود یک هنر باشد، احتمالاً مجسمه ساز می شود و ویژگی های توانمند معماری را از دست می دهد. با این حال، مواردی وجود دارد که هنر معماری به هنر تبدیل می‌شود: جایی که قصد هنرسازی نبود، بلکه صنعت آنقدر نفیس بود که نتیجه آن اسمی عرفانی است. به عنوان مثال کلیسای ساگرادا فامیلیا طراحی شده توسط آنتونیو گائودی (1852-1926) [15] به شکل 1 مراجعه کنید.

هنر اکنون هیچ مسئولیتی در قبال اعمال خود ندارد. برانداز است. هنر یک خدمت نیست، بلکه یک نظر است [16]. معماری یک مسئولیت اجتماعی دارد. باید برای مشتری جذابیت داشته باشد، باید از آیین نامه ها پیروی کند و مهلت ها و بودجه ها را رعایت کند. معماری در هسته خود، بخشی از یک خدمت است [17]. بنابراین، در حالی که معماران مشکلات از پیش موجود را با هماهنگی به چیزی حل می کنند، هنرمندان «مشکل» را ایجاد می کنند و سپس آن را با هماهنگی به چیزی حل می کنند [14].

شکل 1. Basilica de la Sagrada Familia – معماری به عنوان یک اثر هنری برجسته (منبع: www.triphobo.com)

برتری یک اثر هنری قابل مشاهده مانند یک مجسمه به عوامل تعادل و بیان فرم های به کار رفته بستگی دارد. با این حال، تعادل و بیان فرم در پیوند با کارکردگرایی، یک اثر معماری را مشخص می کند. بنابراین، ساختمانی که اساساً برای یک اثر هنری طراحی شده است، آن ساختمان را از معماری به معنای خالص کلمه انکار می کند.

معماری را نمی توان جابه جا کرد و برخلاف دیگر اشکال هنر بدون تغییر باقی می ماند. کتاب‌ها، موسیقی و آثار هنری تصویری را می‌توان در یک مکان خلق کرد و در مکانی دیگر جابه‌جا کرد یا تکثیر کرد، بدون اینکه تغییری در ویژگی زیبایی‌شناختی ایجاد شود. به عنوان مثال، کتاب‌هایی نوشته شده، ترجمه شده به زبان‌های مختلف، تکثیر و توزیع شده در سراسر جهان و در عین حال حامل همان پیام (مانند کتاب مقدس) یا موسیقی در نیجریه و دریافت پاسخ از مخاطبان است که دقیقاً مشابه کسانی است که به آن گوش می‌دهند. همان هنرمند در بلژیک و در عین حال همچنان الهام‌بخش همان واکنش مخاطبانی در آفریقای جنوبی است که به بازتولید همان موسیقی توسط هنرمند دیگری گوش می‌دهند. با این حال، تلاش برای انتقال یک اثر معماری از محل اصلی خود به مکان دیگر یا ایجاد یک ماکت یا نمونه اولیه، ویژگی ساختمان جابجا شده یا تکرار شده را از یک اثر معماری تغییر می‌دهد، زیرا این عمل باعث می‌شود یک یا دو مورد از موارد را از دست بدهد. سه عملکرد آن را معماری می کند. این به این دلیل است که معماری کیفیت بسیار محلی دارد [14، 18].

مکان اثر معماری بر ویژگی‌های آن از نظر زمین، جهت‌گیری، شرایط آب و هوایی، محیط فرهنگی، مصالح و غیره تأثیر زیادی می‌گذارد. بنابراین، زمانی که معماری جابجا می‌شود، در یک مکان بیگانه قرار می‌گیرد که هرگز در زمان ایجاد آن مورد توجه قرار نگرفته است. ساختمان اصلی باعث از بین رفتن ارزش خود به عنوان یک اثر معماری شده است.

بیشتر تغییرات «شدید» در زیبایی‌شناسی معماری، مانند جنبش‌های تاریخ معماری، نه به دلیل تغییر ذائقه، بلکه بیشتر به دلیل کشف فناوری جدید است [14]. به عنوان مثال، کشف استفاده از بتن برای دستیابی به اشکال مختلف که به سمت معماری ارگانیک گرایش دارند، مانند ساختمان‌هایی که به صورت دستی توسط فرانک لوید رایت طراحی شده‌اند و تبدیل به ساختارهای پیچیده‌تر می‌شوند که با استفاده از نرم‌افزار طراحی پیشرفته کامپیوتری توسط زاها حدید طراحی شده‌اند. در این میان تغییرات در هنرهای دیگر در درجه اول به دلیل تغییر نگرش است که هنر به آن می دهد. برای مثال، جنبش هنر سیاه‌پوست به عنوان نیازی به تغییر روشی که آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار در هنر و ادبیات به تصویر کشیده می‌شدند، پدید آمد [19].

معماری با بسیاری از اشکال هنری دیگر متفاوت است زیرا نمی توان آن را توسط عموم نادیده گرفت در حالی که سایر اشکال هنری می توانند نادیده گرفته شوند. مردم می توانند تصمیم بگیرند که با آثار هنری مانند ادبیات، موسیقی یا نقاشی که جذاب نیستند، سرگرم نشوند. با این حال، به دلیل حضور فیزیکی غیرقابل انکار یک اثر معماری، عموم مردم مجبور به تجربه آن هستند و معماری را به یک شی عمومی تبدیل می کنند. خصلت بیانی سایر هنرها از شیوه شخصی به دست می آید در حالی که ویژگی بیانی معماری از بازنمایی عینی شیوه و سبک به دست می آید. بنابراین، معماری به طور عمومی و بدون صمیمیت با ناظر صحبت می کند، اما احساساتی را ایجاد می کند که ممکن است احساسات بسیار قوی باشد که عمدتاً به شگفتی خالق گره خورده است. به طور مشابه، احساسات قوی را می توان توسط سایر اشکال هنری ایجاد کرد، اما بیان بیشتر این اشکال هنری دیگر کاملا خصوصی است و نه با خالق، بلکه با هنر ارتباط برقرار می کند [14].

نتیجه

معماری بنا به تعریف محیط ساخته شده ای است که از یک همکاری علمی بین طرف های مختلف مبتنی بر خدمات ناشی می شود. محیط ساخته شده می تواند به صورت ذهنی و عینی توسط بیننده تفسیر شود، اما اگر قرار است در دنیای واقعی محقق شود، باید به فرآیندهای منطقی مربوط به طراحی، ساخت و ساز، مهندسی و بررسی همتایان پایبند باشد. معماری فراتر از هنر است. این یک فرآیند طراحی است. اگر طراحی از بین برود، دیگر نیاز کاربردی خاصی را فراهم نمی کند. هنر در معماری هنر در کاردستی است، توانایی معمار در دستکاری نور و مواد برای تعریف فضا معادل خوبی است. این اساساً با یک استادکار که سبد، سفال، مبلمان و غیره می سازد تفاوتی ندارد زیرا صنعتگران تلاش می کنند تا مربیان و همسالان ما را تحت تأثیر قرار دهند.

نویسندگان مقاله:

Adewale Segun Alabi و Oluwadamilola Ajoke Alabi

گروه معماری، دانشگاه فناوری بلز، KM 8، جاده ایدیروکو، اوتا، ایالت اوگان، نیجریه

PII: S238315532000001-9

https://dx.doi.org/10.51148/jaas.2020.1

مشارکت نویسندگان

علبی ع.س نویسنده اصلی این نسخه است. او پیشینه، بدنه اثر و تفسیر تحلیلی کار را ارائه کرد. Alabi O. A. چکیده را توسعه داد و روی نتیجه گیری کار کرد. همه نویسندگان به طور مستقیم در تجزیه و تحلیل این مطالعه شرکت کردند و نسخه نهایی ارائه شده را مطالعه و تایید کردند.

منافع رقابتی

نویسندگان اعلام می کنند که هیچ منافع رقابتی ندارند.

منابع

[1] مور سی دبلیو (1965). معماری – هنر و علم. مجله آموزش معماری. 19 (4): 53-6. DOI: https://doi.org/10.1080/00472239.1965.11102220،  Google Scholar

[2] ایوانز آر (2000). بازیگران تصویری: معماری و سه هندسه آن. مطبوعات MIT Google Scholar

[3] هال، اس (2013). صفحه منتقدان: بروکلین ریل. برگرفته از brooklynrail.org: www.brooklynrail.org/2013/09/criticspage/what-is- architecture-art

[4] Glanville R. (2007). سایبرنتیک و طراحی ویژه نامه دوگانه Kybernetes، 36 (9/10); جونز، پی اچ (2014). اصول طراحی سیستمی برای سیستم های اجتماعی پیچیده. سیستم های اجتماعی و طراحی 2007:91-

  1. گوگل اسکالر

[5] Sweeting B (2011). گفتگو با نقشه ها و ساختمان ها: از انتزاعی تا واقعی در معماری. Kybernetes: مجله بین المللی سیستم ها و سایبرنتیک. 40 (7-8): 1159-65. Google Scholar، DOI: https://doi.org/10.1108/03684921111160386

[6] ایوانز آر و دیفورد آر (1997). میدلتون آر. ترجمه از طراحی به ساختمان و غیره مقالات لندن: انجمن معماری؛ ژوئن 1997 Google Scholar

[7] Boroson K (2016). معماران کنت بوروسون بازیابی شده در 15 ژانویه 2020، از مقالاتی از Kenneth Boroson Architects: www.kbarch.com

[8] Mizia M (2014). معماری به عنوان یک هنر درک بررسی لهستانی. 59 (4): 81-92. DOI:https://doi.org/10.5406/polishreview.59.4.00 81، Google Scholar، JSTOR

[9] Mitrovic B (2015). بصری، هدفمندی و معماری. نقد و بررسی: جان سرل